سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود


 

  • تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    884371

    21 تیر 1398 - 13:41

    5080 

    برترین‌ها: تام هنکس، از استثناء بازیگرانی است که همزمان در ایفای نقش‌های کمدی و جدی متخصص است، سابقه کارگردانی و نویسندگی در کارنامه‌اش دیده می‌شود و صداپیشه‌ای قهار و باتجربه محسوب می‌گردد. وی محبوب مخاطبان عام و منتقدان است و کمتر بازیگری را می‌توان یافت که مانند او حتی فیلم‌های ضعیف و متوسط را با حضور خود ارتقا دهد. در عین حال او در مرز میان ستاره بودن و تضمین فروش و هنر بازیگری ایستاده است و به همین دلیل در تاریخ سینما احترام و جایگاهی در سطح بزرگانی مانند گری کوپر و همفری بوگارت برای او قائلند.

    نهم جولای 2019 تام هنکس وارد 64 سالگی شد در حالی که دقیقا 40 سال از ایفای اولین نقش وی در عالم بازیگری می‌گذرد. به همین مناسبت نگاهی کرده ایم به زندگی هنری و شخصی این بازیگر بزرگ و استثنایی.

    سال‌های کودکی، آوارگی و انزوا

    «تامس جفری هنکس» در 9 جولای سال 1956 در «کنکوردِ کالیفرنیا» در آمریکا متولد شد. مادرش کارگر بیمارستان بود و مهاجری پرتغالی و کاتولیک که حتی نام فامیلی لاتین داشت؛ در حالی که پدرش از تبار بریتانیایی‌های مهاجر و مورمون بود که نیای آن به اجداد خانواده آبراهام لینکلن می‌رسید. تام 4 ساله بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند و این مساله تاثیر زیادی بر زندگی وی گذاشت. او به همراه خواهر و برادرش با پدر که آشپزی دوره‌گرد بود ماندند و دائم در مهاجرت و جابه‌جایی بودند. وقتی که در نهایت در اوکلند ساکن شدند، دهمین نقطه‌ای بود که تام در آن زندگی می‌کرد‍!

    هنگامی که پدرش در 1965 مجدد ازدواج کرد، تامِ نوجوان بیشتر زمانش به تحصیل در مدارس اِوانجلیست (مسیحیان انجیلی) و در گوشه‌گیری و انزوا می‌گذشت، گرچه این دوره باعث شد تا این پسرِ خجالتی بعد‌ها به یک مرد مسیحیِ مومن و مسئولیت پذیر تبدیل شود. در همان سنین همزمان با تحصیل، مشاغل سطح پایینی مانند حمل بار در هتل‌ها و فروش پاپ کورن در ورزشگاه را تجربه کرد.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    تام نوجوان دو سال آخر کالج را به تحصیل و تمرین در رشته تئاتر پرداخت و همین رشته را در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در «ساکرامنتو» ادامه داد. وی دانشجویی با انگیزه بود که بیشتر وقتش را در کارگاه‌های بازیگری و تمرین بر روی صحنه یا حضور در فستیوال‌های نمایش می‌گذراند و حتی به پشت صحنه و کارگردانی و طراحی صحنه نیز علاقه و توجه نشان می‌داد. در این دوره‌ی 3 ساله (فاصله سال‌های 1977 تا 1979) وی در نمایش‌های مهمی مانند «شاه جان» درخشید و همیشه روی صحنه بود و حتی موفق شد جایزه هیئت منتقدین را در یک فستیوال هنری در رشته بازیگری به دست آورد، اما در نهایت ترک تحصیل کرد. (گویا در شرف اخراج نیز بود) تام هنکس، این دوره را مهم‌ترین و بهترین روز‌های زندگی شخصی و هنری خود می‌داند که به شخصیت او شکل داد و در حالی که مشغول تجربه و هنرآموزی بود از زندگی نیز لذت می‌بُرد.

    دهه 80؛ کمدینِ بااستعدادی که جدی گرفته نشد

    با مهاجرت به نیویورک، تام هنکس در سال 1979 و در 23 سالگی با فیلم‌های تلویزیونی مانند «معما‌ها و هیولاها» و تئاتر‌هایی مانند «ماندراگولا» که از مشهورترین دست نوشته‌های ماکیاولی محسوب میشود وارد عالم بازیگری حرفه‌ای شد، در حالی که هالیوود در پایان دورانِ اوج خود در دهه 70 و شروع اُفت بود. وی در سال 1980 در یک فیلم ترسناک روان‌کاوانه و بی رمق به نام «او می‌داند تنها هستی» ایفای نقش کرد که نخستین حضور وی در سینما‌ها بود و اکران محدودی داشت. یک سریال کمدی محبوب با نام «دوستان صمیمی» که از شبکه NBC پخش می‌شد مهم‌ترین کار تام هنکس در این دوره بود که بیشتر به حضور در تلویزیون و نمایش گذشت. در نهایت به لس آنجلس مهاجرت کرد تا در نمایش‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی حاضر شود که شاید چندان پرطرفدار نبود، اما مورد توجه منتقدان و رسانه‌های خاص واقع میشد.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    بدون شک «ران هاوارد» کارگردان مشهور، با سپردن نقش اصلی فیلم پرفروش خود یعنی «شلپ شلوپ» Splash (1984) تام هنکس را به نوعی کشف کرد و باعث شد وی با یک اثر کمدی-رمانتیک گام اول خود را در راه دیده شدن و شهرت بردارد گرچه منتقدان فیلم را تقبیح کردند. سال‌های بعدی به فیلم‌های کم اهمیت و ضعیفی گذشت که احتمالا تنها نقطه مثبت آن‌ها حضور یک بازیگر جوان و قوی بود. مهم‌ترین فیلم او در این سال‌ها «هیچ چیز مشترک» (1986) بود و در مجموع به عنوان کمدینی بااستعداد در نقش‌های درام و جدی شناخته میشد.

    در سال 1988 با کمدی-فانتزی مشهورِ «بزرگ» (Big) اثر پنی مارشال، ناگهان تام هنکس آن چنان درخشید که نامزد جایزه اسکار شد، اما رقابت را به رقیبی شایسته و بهتر یعنی «داستین هافمن» با فیلم «مرد بارانی» واگذار کرد. فیلم درباره نوجوانی بود که آرزویش برآورده میشد و در قامت مردی 35 ساله از خواب بیدار میشود. با این فیلم و کسب جایزه گلدن گلوب در رشته بازیگری کمدی-موزیکال، زاویه جدیدی از توانایی‌های هنکس ثابت و جایگاهش در هالیوود تا حدی تثبیت شد، اما هنوز 5 سال زمان لازم بود تا بخت به او روی خوش نشان دهد. «پانچ لاین» (1988) به همراه «ترنر و هوک» (1989) بهترین نقش آفرینی‌های وی در سال‌های پایانی دهه 80 بودند. در مجموع تا آن زمان نقش‌های کمدی به تصور مخاطبان درباره او شکل داده بود و شهرت نسبی داشت. تا پایان سال 1990 تام هنکس حدود 15 فیلم در کارنامه داشت، اما به اهداف شخصی خود نرسیده بود.

    نیمه اول دهه 90؛ بازیگری که دست‌نیافتنی شد

    بعد از سال‌ها رکود، «لیگ خودشان» (1992) نقطه عطفی بود که تام هنکس احساس کرد در مسیر بهتر شدن قرار گرفته است. فیلم به زندگی یک چهره شاخص بیس بال می‌پرداخت و یکی از بهترین نقش آفرینی‌های کارنامه هنکس بود. سال 1993 هنکس که با کمدی-رمانتیک و پرفروش «بی خواب در سیاتل» روی پرده سینما‌ها بود همزمان با ایفای نقش در «فیلادلفیا» اثر جاناتان دمی آن چنان درخشید که آکادمی اسکار، جایزه «بهترین بازیگر مردِ نقش اصلی» را در دومین نامزدیش به او اهدا کرد (در حالی که رقبایش بزرگانی مانند آنتونی هاپکینز، لیام نیسن و استعدادی به نام دنیل دی لوئیس بودند!). در مراسم گلدن گلوب هنکس با دو فیلم در هر دو رشته بازیگری کمدی-موزیکال و درام حضور داشت و جایزه درام را برای «فیلادلفیا» به خانه برد. فیلادلفیا با موضوع و پرداخت جسورانه اش درباره ایدز و مسائل جنسی تام هنکس را وارد نقش‌های درام و غیرکمدی کرد و ارتقاء داد. هنر بازیگری وی با اجزاء صورتش در فیلادلفیا به بلوغ رسید و معصومیت و ترحمی که از خود بروز می‌داد شگفت انگیز بود. در این سال‌ها وی به کرات در مجموعه‌های تلویزیونی نیز حاضر بود و حتی نامش به عنوان کارگردان و تهیه کننده به چشم میخورد.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    تجربه اندوزی، صبر و زحمات تام در بازیگری حالا داشت با انتخاب‌های درست و کارگردان‌های بزرگ نتیجه میداد تا جایی که با حضور در فیلم فارست گامپِ «رابرت زمه کیس» (1994) و بازی بسیار خلاقانه و احساسی در نقش یکی از دوست داشتنی‌ترین شخصیت‌های تاریخ سینما مرز‌های بازیگری را درنوردید. فارست گامپ از آن فیلم‌های دست نیافتنی در تاریخ سینماست که مرکزیت آن بازی و شخصیت تکرارنشدنی تام هنکس میباشد. جایزه گلدن گلوب به تام هنکس رسید، فارست گامپ همه جوایز سال و سینما‌های دنیا را فتح کرد (فروش نزدیک به 700 میلیون دلار و 6 جایزه اسکار) و تام هنکس با ایفای نقش یک شخصیت عقب مانده محبوب قلب‌ها شد.

    وی آن چنان محبوب و مورد توجه سینمای آمریکا واقع شد که دومین اسکار بهترین بازیگریِ نقش اصلی را (در سومین نامزدی) از آن خود کرد. مورگان فریمن (رستگاری در شاوشنگ) جان تراولتا (پالپ فیکشن) و پل نیومن نامزد‌هایی بودند که دست خالی به خانه بازگشتند. تا پیش از آن «اسپنسر تریسی» تنها کسی بود که دو سال پیاپی 37/1936 جایزه اسکار بهترین بازیگری مرد در نقش اصلی را برده بود. (در شاخه زنان این رکورد در اختیار لوئیس رنر 37/1936 و کاترین هپبورن 68/1967 می‌باشد.) به عبارتی تام هنکس در میان بازیگران زن و مردِ بعد از دوران طلایی هالیوود، تنها کسی است که تاکنون این رکورد را در اختیار دارد.

    نیمه دوم دهه 90؛ ظهور یک بازیگر گران‌قیمت

    هنکس در سال 1995 مجددا با ران هاوارد فیلم «آپولو 13» را کار کرد. این فیلم که نامزد 9 اسکار در آن سال بود هم در گیشه موفق شد و هم منتقدان به آن روی خوش نشان دادند. این سطح از موفقیت و توجه به یک فیلم مرتبط با فضانوردی تا آن زمان آن قدر غیرمنتظره بود که بعد‌ها ناسا نیز به افتخار تام هنکس سیاره‌ای به افتخار او نامگذاری کرد. هنکس که عطشِ کارگردانی نیز رهایش نمی‌کرد در همان سال فیلم «آن کاری که میکنی» را نوشت و ساخت که درباره موسیقی بود و منتقدان جذب آن شدند. در همان سال صداپیشگی شخصیت «وودی» در مجموعه «داستان اسباب بازی» یک پرده جدید از هنرنمایی‌های وی بود که بعد‌ها هم ادامه یافت. در 1998 مجدد دست به قلم شد و علاوه بر کارگردانی، چند قسمت از مینی سریال پرخرج HBO یعنی «از زمین تا ماه» را نیز خودش نوشت و جایزه امی را به لیست عناوینش اضافه کرد.

    اما هنوز فارست گامپ، اوج هنر تام هنکس محسوب میشد تا اینکه نخستین همکاریش با اسپیلبرگ در مقام کارگردانی در 1998 با «نجات سرباز رایان» رقم خورد و اوج توان بازیگریش را با ایفای نقش «کاپیتان میلر» به رخ کشید. نجات سرباز رایان در قامت یک فیلم جهانی با داستان متفاوت و جدید خود محبوب خاص و عام شد و در میان صدرنشینان «بهترین فیلم‌های تاریخ سینما» قرار گرفت، 500 میلیون دلار فروش داشت و ژانر مهجور جنگی را احیا کرد. این فیلم در مراسم اسکار نامزد 11 رشته بود و 5 جایزه هم برد، اما تام هنکس در چهارمین نامزدی اسکار دست خالی ماند، زیرا رقیبی به نام روبرتو بنینی با فیلم «زندگی زیباست» در برابرش بود.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    گویی دهه پربار 90 برای تام هنکس پایانی نداشت. مسیر سبز در 1999 و همکاری با فرانک دارابونت (خالق شاوشنگ) و ایفای یک نقش متفاوت دیگر در درامی جنایی در قامت یک پلیس خیرخواه نشان داد که هنکس قصد بازگشت به دنیای کمدی را ندارد و عرصه را خالی نخواهد کرد. داستان اسباب بازی 2 نیز در همین سال با صداپیشگی تام هنکس نمایش داده شد. دستمزد وی در این ساله به شدت بالا رفته بود، هرسال جزء لیست گرانترین و پردرآمدترین بازیگران بود و موفقیت دست از سرش بر نمیداشت.

    آغاز قرن 21؛ جنایتکار عالی، پروفسور شیاد

    در سال 2000 «رابرت زمه کیس» که در فارست گامپ با هنکس کار کرده بود وی را برای حضور در درام جدید خود یعنی «دورافتاده» انتخاب کرد. دورافتاده درباره یک مامور پُست بود که هواپیمایش در اقیانوس سقوط می‌کرد و این مامور 4 سال را مانند رابینسون کروزوئه مجبور بود در قامت یک انسان بدوی و تنها در جزیره‌ای دورافتاده به سر بَرد. تام هنکس برای این فیلم 25 کیلوگرم وزن اضافه کرد تا همه آن را در حین فیلمبرداری و به مرور از دست بدهد. فیلم بسیار مورد توجه مخاطبان و منتقدان واقع شد و در گیشه هم موفق بود. پنجمین نامزدی اسکار برای تام هنکس در رشته بازیگری (که آخرین آن نیز بود)، اما به مانعی بزرگ خورد به نام «گلادیاتور» و راسل کرو.

    هنکس که به دنبال تجربیات جدید بود در سال 2002 نقش یک جنایتکار تنها و فراری را در فیلم «راه تباهی» به کارگردانی سام مندز پذیرفت و بسیار هم در اجرای آن موفق ظاهر شد. اگرچه به فیلم نقد‌های تندی وارد شد و در مراسم اسکار هم به شدت ناکام ماند، اما هنکس نشان داد که میخواهد در نقش‌های منفی نیز بدرخشد و توان آن را دارد. در همین سال فیلم دیگر وی یعنی «اگه میتونی منو بگیر» با حضور لئوناردو دی کاپریو و به کارگردانی اسپیلبرگ هم در گیشه موفق بود و هم در جلب نظر منتقدان. در این فیلم هنکس در نقش یک مامور پلیس ظاهر شد که به دنبال یک جاعل (دی کاپریو) می‌گردد. احتمالا فقط تام هنکس می‌تواند در یکسال همزمان دو نقش جنایتکار و پلیس را به خوبی ایفا کند و مخاطب را به خود جذب نماید.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    درخشش مداوم تام هنکس باعث شد تا در سال 2004 برادران کوئن برای ایفای نقش اصلی کمدیِ سیاه خود یعنی «قاتلین پیرزن» وی را انتخاب کنند؛ اگرچه فیلم اکران خوبی نداشت، اما رهبر گروه سارقین یعنی پروفسور «جی. اچ. دُر» (تام هنکس) در کنار سایر جذابیت‌های مثبت فیلم، منتقدان را به شدت هیجان زده کرد و تام نشان داد که میتواند در نقش یک پروفسور شیادِ دوست داشتنی هم خارق العاده باشد. او در ایفای نقش این شخصیت، تعادلی در میان کمدی و درام و جدیت بودن ایجاد کرد که در عالم بازیگری بسیار بی نظیر و دست نیافتنی است. در این سال تام هنکس در 3 فیلم دیگر نیز حاضر شد! کمدی-درام «ترمینال» به کارگردانی اسپیلبرگ درباره مردی بود که در فرودگاه حبس میشود؛ نه راه بازگشت به کشور جنگ زده اش باز است و نه امکان ورود به خاک آمریکا را دارد. هنکس در این فیلم بعد از یک دهه مجدد به قالب فارست گامپ بازگشت و سعی کرد آن وجه از بازیگریش را احیا کند و موفق هم ظاهر شد، اما گویی بعد از «دورافتاده» فستیوال‌ها و جشنواره‌ها دیگر به تام هنکس توجه نداشتند و دیگر در رشته‌های مربوط به بازیگری نامش در میان نامزد‌ها هم دیده نمیشد.

    سرگردان میان کمدی‌های ضعیف و درام‌های قوی

    بعد از ترمینال، از سال 2004 تا 2012 تام هنکس اگرچه در حدود 15 فیلم حضور داشت و صدا پیشگی و تهیه کنندگی نیز انجام می‌داد، حتی دستمزدش به شدت نجومی شده بود، اما انتخاب هایش به شدت فیلم‌های بد و متوسط به پایینی بودند و دائما میان کمدی و درام‌های ضعیف در حال حرکت بود. تریلر-اکشن‌هایی مانند «کد داوینچی» و «فرشتگان و شیاطین» براساس داستان‌های دن براون، اوج کار‌های وی محسوب میشدند و به عبارتی حدود یک دهه تام هنکس از سطح اول هالیوود دور بود. خیلی‌ها معتقد بودند او گرچه با استعداد بوده و هست، اما در این دوره‌ی کابوس وار نشان داد اگر از کارگردان‌های بزرگ دور بماند میتواند انتخاب‌های فاجعه باری داشته باشد.

    در سال 2012 فیلم Cloud Atlas که فیلمسازان بزرگی به نام «واچوفسکی‌ها و تام تیکور» را در مقام کارگردان داشت اگرچه روایتگر شش دوره زمانی بود و پر از بازیگران ریز و درشت؛ اما به دلیل عمق و لایه‌های داستان علمی-تخیلی خود باعث جذب منتقدان و مخاطبان شد و انتخاب هوشمندانه تام هنکس بود برای بازگشت به سطح اول هالیوود. درخشش فیلمِ تریلر «کاپیتان فیلیپس» در سال 2013 که براساس یک داستان واقعی بود درباره حمله دزدان دریایی سومالیایی به یک کشتی تجاری، باعث شد تام هنکس مجدد به سطح اول بازیگری بازگردد. توانایی‌های وی در این فیلم در اوج و فرود‌های احساسی و هیجانی و تعلیق میان مرگ و زندگی باعث شد بعد از گذشت 13 سال از فیلم دورافتاده، تام هنکس نامزد جوایز معتبری مانند بفتا و گلدن گلوب شود گرچه ناکام ماند. گویا وی دوباره به مسیر انتخاب‌های درست بازگشته بود و میتوانست یک تنه باعث موفقیت یک فیلم متوسط شود.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    سال‌های 2015 و 2016 برای تام هنکس خوش یمن بود. «پل جاسوس ها» اثر اسپیلبرگ (2015) نشان داد که تام هنکس در مسیر درست و در حال اوج گرفتن مجدد است. گرچه فیلم اکران خوبی نداشت و بازی خیره کننده مارک رایلنس (جاسوس شوروی) بازی هنکس را تحت تاثیر قرار داد، اما هنکس به حدی مسلط نشان داد که شخصیت وکیل آمریکایی داستان و میانجی گری او به عنوان یکی از بهترین نمونه‌ها در تاریخ سینمای سیاسی و درام‌های تاریخی ثبت شود.

    هرچقدر فیلم ایتاکا (Ithaca) به کارگردانی مگ رایان انتخاب اشتباهی بود، کمدی-درامِ «هولوگرامی برای پادشاه» در 2016 انتخاب درستی به نظر می‌آمد که گویی برای تام هنکس نوشته شده بود و نقد‌های مثبتی هم گرفت گرچه اکران محدودی داشت. فیلم سالی (2016) به کارگردانی کلینت ایستوود انتخاب هوشمندانه‌ی دیگرِ هنکس بود که مورد تحسین منتقدان واقع شد، فروش قابل قبولی هم داشت و در میان ده فیلم برتر سال جای گرفت. تام هنکس در این فیلم خلبانی بود که پرواز و مسافران را از یک حادثه نجات میدهد، اما پس از حادثه به جای تقدیر مورد توبیخ قرا میگیرد. نمیشود تصور کرد بازیگری به جز او میتوانست نقش خلبان را ایفا کند. اسپیلبرگ برای فیلم سیاسی- تاریخی جدیدش یعنی (2017) The Post تام هنکس را در برابر مریل استریپ قرار داد و فیلم یک موفقیت کامل و بی نظیر بود مانند «پل جاسوس ها». دوئت دوست داشتنی دو شخصیت با بازی هنکس و مریل استریپ، هسته‌ای است که فیلم را نگه داشته و مخاطب را به دنبال خود میکشد.

    جوانترین بازیگر با یک عمر دستاورد هنری

    در نهایت میشود گفت تام هنکس در اکثر انتخاب‌های یک دهه اخیرش به همان رویه وسواس گونه دهه 90 بازگشته و به جز چند مورد از یک سطح متوسط و حرفه‌ای پایین‌تر نرفته است، هرچند باز هم مانند دو دهه گذشته جشنواره‌ها و جوایز به او خیلی اعتنایی نمیکنند. در دهه‌های گذشته هنکس از تئاتر دور شد و فقط در دو نمایش حضور داشت، اما حضور در تلویزیون را به عنوان یک سنت ادامه داد و رها نکرد و نامش در بسیاری از برنامه‌ها به عنوان صداپیشه یا کارگردان و مهمان دیده میشد حتی در مینی سریال و آثار بزرگی مانند «گروه برادران» هم بازیگر بود، هم تهیه کننده و کارگردان.

    فیلم‌های تام هنکس تاکنون بیش از 10 میلیارد دلار فروش داشته اند، اگرچه نفر اول این لیست نیست. همچنین ثروت هنگفتی از راه بازیگری و دستمزد بالا به دست آورده است، اما در حوزه محیط زیست و خیریه هزینه‌های سنگینی را در راه منافع بشری و جامعه متقبل شده است. وی یک مسیحی معتقد و اوانجلیست است که دائما کلیسا می‌رود، اما از نظر سیاسی در شمار حامیان سرسخت حزب دموکرات است. تام هنکس آنچنان در آمریکا و تاریخ و فرهنگ عامه آن محبوب است و جزء شمایل آن محسوب میشود که در سال 2016 باراک اوباما «مدال آزادی ریاست جمهوری» آمریکا را به وی اعطا کرد.

    تام هنکس؛ کاپیتان دوست‌داشتنیِ هالیوود

    کمتر اتفاق می‌افتد که ناسا به دلیل تاثیر یک بازیگر در یک فیلم مربوط به فضانوردی و حمایت از برنامه‌های ناسا، سیاره‌ای به نام او ثبت کند (سیاره «تام هنکس-12818 «در سال 1996 ثبت شد) یا نیروی دریایی ارتش ایالات متحده به دلیل نمایش چهره انسانی و خاص از یک نظامی از جان گذشته که به دنبال آزادی بشریت است، مدال عضویت افتخاری در یگان رنجر‌ها را به یک بازیگر بدهد؛ اما همه‌ی این‌ها برای تام هنکس اتفاق افتاده است و مختص اوست. تام هنکس جوانترین بازیگری است که موفق شده جایزه یک عمر فعالیت هنری را از «انستیتو فیلم آمریکا» دریافت کند، در سال 2002 یعنی هنگامی که فقط 46 سال داشت!

    هنکس در فاصله‌ای دوازده ساله، پنج بار نامزد جایزه اسکار بود و دوبار موفق، و این یکی از بهترین و فشرده‌ترین رکورد‌های اسکار است. همچنین 8 جایزه تلویزیونی امی را در کارنامه دارد (از 12 نامزدی)، 4 بار گلدن گلوب را برده (از مجموع 9 بار نامزدی) و بسیاری جوایز دیگر مانند خرس نقره‌ای را در کلکسیون عناوین خود دارد.

    وی در دوره دانشجویی ازدواج ناموفقی داشت و با وجود داشتن دو فرزند در سال از همسرش 1987 جدا شد، اما از سال 1988 که با «ریتا ویلسون» ازدواج کرده بسیار همسر وفاداری بوده است و جزو موفق‌ترین زوج‌های هالیوودی به شمار می‌روند.