سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ دنیا


 

  • درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ دنیا

    روزنامه هفت صبح - صوفیا نصرالهی: بعد از اینکه در فهرست 100 فیلم انتخابی ایندی وایر از قرن بیست و یکم تا امروز، رتبه سوم از آن «کپی برابر اصل» عباس کیارستمی شد و جایگاه چهل و سوم در اختیار «جدایی نادر از سیمین» فرهادی قرار گرفت، حالا در یک نظرسنجی جدید، ایندی وایر از منتقدانش درباره بهترین بازی‌های این 19سال سوال کرده و باز هم سینمای ایران در فهرستی که این بار محدودتر است حضور دارد.

    منتقدان ایندی وایر 50 بازی برتر این 19سال را انتخاب کرده‌اند و لیلا حاتمی و پیمان معادی به ترتیب در جایگاه‌های سی و ششم و سی و هفتم قرار گرفته‌اند. هر دوی آن‌ها برای بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» انتخاب شده‌اند و در فهرستی حضور دارند که بازیگران بزرگ و نام آشنایی مثل فیلیپ سیمور هافمن، کیت بلانشت و ماهرشالا علی، بازیگران اسکار گرفته در آن هستند.

    جایگاه آن‌ها بهتر از بازیگرانی مثل کریستین استوارت است که برای بازی در فیلم «خریدار شخصی» آسایاس در این فهرست قرار دارد یا وایولا دیویسی که برای بازی در فیلم «حصارها» نامزد دریافت جایزه اسکار شد. فهرست 50 تایی طبعاً خیلی مفصل است؛ به جای نوشتن از تمامی 50 بازیگر و نقش‌های‌شان، شش‌تای اول را انتخاب کردیم به علاوه بخشی که مربوط به سینمای ایران است.

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما
    «کپی برابر اصل» عباس کیارستمی

    منتقدان ایندی وایر نوشتند: «ما صد فیلم برتر قرن بیست و یکم را انتخاب کردیم و حالا در دل برخی از همان فیلم‌ها دست به اکتشاف زدیم. البته فیلم‌های دیگری را هم به جز آن فهرست صدتایی بررسی کردیم. این‌بار می‌خواستیم بازیگرانی را برجسته کنیم که ساخته شدن این فیلم‌ها را امکان‌پذیر کردند. همه این بازی‌ها مربوط به فیلم‌های آن فهرست صدتایی نیستند، اما همه‌شان بازی‌هایی هستند که تا مدت‌ها تحت تاثیرشان قرار گرفتیم. از بازی جاودانه بازیگری که دیگر در میان ما نیست بگیرید تا بازیگرانی که در اولین حضورشان روی پرده سینما شگفت زده‌مان کردند و باعث شدند که از همین حالا منتظر دیدن درخشش آن‌ها در دهه بعد باشیم.»

    فیلیپ سیمورهافمن

    فیلم: استاد / Master

    کارگردان: پل توماس اندرسون

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    هر بازی و اجرای جدیدی از فیلیپ سیمور هافمن، بازیگر آمریکایی، برای سینمادوستان دلیل جشن گرفتن بود و در نتیجه هیچ‌کس تعجب نکرد وقتی خارق‌العاده‌ترین و در کمال تاسف و اندوه آخرین همکاری او با پل توماس اندرسون توقعات را برآورده کرد. به هر حال نتیجه‌ای که از بازی هافمن در نقش مبهم رهبر کاریزماتیکی به نام لنکستر دیدیم، حتی فراتر از انتظارات بود. برداشت آزاد او از کاراکتر ران هوبارد، موسس فرقه ساینتولوژی هم‌زمان وهم‌آور و ترسناک و درعین‌حال راحت و دلپذیر بود. کاراکتری که تناقضات گوناگونی را در خود داشت.

    کل داستان فیلم «استاد» درباره مردی است که از سربازان کهنه‌کار نیروی دریایی به شمار می‌رفت و بعد از جنگ به خانه‌اش برمی‌گشت در حالی که جایی نداشت و نسبت به آینده‌اش هم مطمئن نبود. تا اینکه تحت تاثیر رهبر یک فرقه ایدئولوژیک (همان کاراکتری که هافمن نقش‌اش را بازی می‌کرد) قرار گرفت. هافمن توانایی غریبی در سنجش احساسات کاراکتر‌هایی که نقش‌شان را بازی می‌کرد داشت و می‌توانست به داخل زندگی آن‌ها نفوذ کند. در تمام مراحلی که آن جلسات مسحور کننده تراپی فردی کوئل اتفاق می‌افتد، فیلیپ سیمور هافمن فیلم را روی دوش خودش حمل می‌کند.


    ماهر شالا علی

    فیلم: مهتاب / Moonlight

    کارگردان: بری جنکینز

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    سال 2016 فیلم «مهتاب» به سینمارو‌ها یک بازیگر بسکتبال ساحلی را معرفی کرد که از دانشگاه نیویورک فوق‌لیسانس بازیگری گرفته بود و اسمش ماهرشالا هاشباز علی بود. اسمش را کوتاه کردند و حالا به اسم ماهرشالا علی شناخته می‌شود. برخی از علاقه‌مندان پروپاقرص سینما ممکن است او را قبل از این فیلم هم دیده باشند. اما بعد از سالی که در سریال «خانه پوشالی» ظاهر شد و در فیلم «شمایل پنهان» هم نقش کوتاهی داشت، دیگر امکان نداشت او را به گوشه ذهن‌تان نسپارید.

    اما بعد از این دو فیلم بود که مدتی را با بری جنکینز گذراند و همکاری با او کل کارنامه و زندگی اش را تغییر داد. در فیلم نقش یک دلال مواد مخدر را بازی می‌کرد که به طرز شگفت‌انگیزی آرام بود و قهرمان جوان ما را زیر پروبال خودش می‌گرفت. خوآن کاراکتر سختی برای ماهرشالا علی بود که بتواند بازی‌اش کند.

    اما بازیگر در این نقش فرو رفت و با درد‌های کاراکتری که باید نقش‌اش را بازی می‌کرد، رودررو شد. نقشی که گویا نقبی به گذشته علی هم بود و طبق آنچه خودش گفته حالا می‌توانست چیز‌هایی به این نقش اضافه کند. بازی علی به خاطر نرمی و زیرپوستی بودنش در یاد‌ها می‌ماند.


    ساندرا هولر

    فیلم: تونی اردمان / Toni Erdman

    کارگردان: مارن آده

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    بازی کردن نقش شق و رقی که در نهایت مسیرش به پرت کردن شیرینی و شوخی‌های بزرگ‌تر از زندگی ختم می‌شود، همیشه تحسین آمیز نیست. چنین نقش‌هایی به‌خصوص قابلیت این را دارند که خیلی راحت به دام جنسیت زدگی بیفتند و تبدیل به کلیشه‌ای بشوند از زنی که زندگی به جز کار برایش هیچ معنای دیگری ندارد.

    با این حال ساندرا هولر به مارن آده، کارگردان و نویسنده «تونی اردمان» کمک می‌کند که فیلمنامه‌اش را با حضور جسورانه او پیش ببرد. در نقش یک مشاور در شهر بخارست که پدر تنهایش که 180 درجه با او فرق دارد، می‌خواهد زندگی او را از نو بسازد. چالش با محیط کار جنسیت زده‌اش و پدرش که حضور مخربی دارد، کار ساده‌ای نیست.

    اینجا کاراکتر ما مثل بقیه فیلم‌هایی که انتظار دارید، نمی‌تواند در طول مسیرش به راحتی نور را ببیند. او سر کار نقش پسر‌ها را بازی می‌کند و کار‌های عجیب و غریب و مسخره پدرش برایش ایجاد درد و دردسر می‌کند. وسط چنین پیچیدگی‌ای، هولر به این شخصیت یک‌جور سرسختی کمیک می‌دهد که با بازیگر مقابلش، پیتر سیمونیچک و کاراکتر ابزورد او همراه می‌شود.


    دنیل دی لوییس

    فیلم: لینکلن / Lincoln

    کارگردان: استیون اسپیلبرگ

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    این یک‌سری از کار‌هایی است که بازیگر تحسین شده انگلیسی، دنیل دی لوییس طبق گزارش‌ها با توجه به شیوه بازیگری قابل پیش‌بینی‌اش سر صحنه فیلمبرداری در نقش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انجام می‌داد. از جمله اینکه به بازیگر مقابلش، سالی فیلد پیغام داده بود و درخواست کرده بود که هیچ‌کس سر صحنه با تکنولوژی مدرن حضور نداشته باشد. برای مدت سه ماه بازیگران جلوی هیچ‌کس حتی استیون اسپیلبرگ، کارگردان فیلم هم از نقش‌شان بیرون نیایند.

    تمام مدت فیلمبرداری با لهجه و صدای لینکلن حرف می‌زد. ریش‌اش را بلند کرد و با هیچ‌کس با لهجه انگلیسی صحبت نمی‌کرد؛ و نتیجه همه این‌ها چه شد؟ او توانست سومین اسکار بازیگری اش را به خانه ببرد؛ و تبدیل به تنها بازیگر مردی شود که سه اسکار برای بازی در نقش اصلی کسب می‌کند. در ضمن همه به گفتن این که دنیل دی لوییس اسطوره بازیگری است، ادامه دادند.

    تکنیک‌های بازیگری دنیل دی لوییس همیشه مورد توجه است. از ساختن کرجی بگیرید تا یاد گرفتن زبان چکسلواکی برای یک نقش که البته دیالوگ‌هایش به زبان انگلیسی بود! او نه تنها یک بازیگر با استعداد است بلکه اگر مصاحبه‌هایش را بخوانید متوجه می‌شوید که خودآگاهی بی‌نظیری داری که کمتر بازیگری از آن بهره برده است.


    ایزابل هوپر

    فیلم: او / Elle

    کارگردان: پل ورهوفن

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    وقتی پل ورهوفن تصمیم گرفت یک تریلر انتقام‌جویانه روان‌شناختی در باره زنی بسازد که دنبال پیدا کردن کسی است که به او تعدی کرده، هیچ بازیگر زن آمریکایی دوست نداشت چنین نقشی را بازی کند. این تقریبا یک نقش ناگزیر برای ایزابل هوپر بود، چون امکان اینکه بازیگر دیگری چنین چالشی را بپذیرد خیلی کم بود. کارگردان آن‌قدر مشتاق کار کردن با ایزابل هوپر بود که فیلم را تبدیل به یک اثر فرانسوی‌زبان کرد و زبان مادری بازیگرش را آموخت.

    بازی هوپر ارزش زحمات ورهوفن را داشت. سخت است تصور کنیم بازیگر دیگری به جای او می‌توانست نقش زنی را ایفا کند که در آن واحد همه احساسات از جمله ترس، ضعف، خشم، تحکم و اراده قوی را تجربه کند و بتواند آن‌ها را به تصویر بکشد.

    هوپر موفق می‌شود به این رمز و راز، شوخ طبعی و به تنش فیلم تراژدی اضافه کند. هوپر مثل همیشه خودش را نگران این موضوع نمی‌کند که تماشاگر از دیدن بازی خشن و بی پرده او معذب شود یا اینکه تماشاگران چه فکری درباره شخصیتش می‌کنند. چیزی که باعث می‌شود ما از بازی هوپر لذت ببریم پیچیدگی اش است.


    سیرشا رونان

    فیلم: لیدی برد / Ladybird

    کارگردان: گرتا گرویگ

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    فهمیدن این که چرا گرتا گرویگ فیلمساز، به سیرشا رونان هم به عنوان منبع الهام و هم جانشین خلف خود در فیلم نفسگیرش درباره دوران بلوغ نگاه می‌کند، کار سختی نیست. کاراکتری که رونان نقش‌اش را بازی می‌کند اقتباسی آزاد از دوران زندگی خود گرویگ در ساکرامنتو است. سیرشا رونان می‌تواند دختر شیرینی باشد، اما کارنامه کاری 15 ساله و انتخاب‌هایش مثل «تاوان» و «هانا» نشان می‌دهد که او دلش نمی‌خواهد با صفت شیرین شناخته شود.

    اما در نهایت ترکیب شیرینی و جسارت و گستاخی در بازی‌های رونان به خصوص در فیلم «لیدی برد» جواب می‌دهد. در نقش نوجوانی که دائم بین دختر خوب خانواده بودن و گستاخی دقیقه به دقیقه حال و هوایش تغییر می‌کند. بازی او تفکر برانگیز، همدلی برانگیز و بامزه و هوشمندانه است. چیزی هوشمندانه در بازی‌اش وجود دارد که حتی وقتی به عنوان نوجوان به همه چیز گند می‌زند، باز هم نمی‌توانید تحت تاثیر شخصیت‌اش قرار نگیرید.


    لیلا حاتمی

    فیلم: جدایی نادر از سیمین / A Separation

    کارگردان: اصغر فرهادی

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    داستان ایرانی اصغر فرهادی درباره والدینی که مشغول دعوا با یکدیگر وسط جریان جدایی‌شان هستند و تاثیری که این جریانات روی بچه‌شان می‌گذارد، به درستی برای کارگردان اسکار به همراه آورد. اما راستش را بخواهید لیلا حاتمی هم استحقاق یک جایزه اسکار را داشت. او نقش زنی را بازی می‌کند که مشتاق است از کشورش مهاجرت کند؛ و وقتی شوهرش از این تصمیم او حمایت نمی‌کند، تصمیم می‌گیرد هر طور که شده و به تنهایی و با بچه‌شان برود.

    دادگاه مقابل او می‌ایستد. اما این تازه آغاز مشکلات آنهاست. خدمتکاری که استخدام می‌کنند باعث یک چرخش اندوهگینانه می‌شود که مسائل بغرنج و پیچیده خانواده را پیچیده‌تر می‌کند و آن را به سطح بالاتری می‌رساند.

    حاتمی به عنوان یک زن مصمم که دوست دارد کنترل اتفاقات اطرافش را به دست بگیرد، در مرکز فیلم مسلط است. نشانه‌هایی از ناامیدی بروز می‌دهد، اما هیچ‌وقت به حد نهایت آن نمی‌رسد. نکته مهم موفقیت اجرا از نگاه‌های خیره ناامید او می‌آید و عکس العمل‌های مغشوش و دستپاچه‌اش در دادگاه و همه چیز‌های دیگری که راحتی زندگی او را تهدید می‌کنند. حالت ارتجاعی او ابعاد بالاتری به کاراکتری می‌بخشد که در یکی از متعادل‌ترین و بهترین فیلمنامه‌های فرهادی حضور دارد.


    پیمان معادی

    فیلم: جدایی نادر از سیمین / A Separation

    کارگردان: اصغر فرهادی

    درخشش بازیگران ایرانی میان ستاره‌های بزرگ سینما

    روی کاغذ، نادر ممکن است کاراکتری یک بُعدی به نظر برسد. مردی که قادر نیست از نقطه نگاه همسرش به جهان نگاه کند یا نیاز او را برای بزرگ کردن دخترشان در خارج از کشور درک کند. اما پیمان معادی به عنوان بازیگر این نقش همه فرض‌های اولیه را نابود می‌کند. بازی او در فیلم اصغر فرهادی لایه‌های زیادی به این شخصیت اضافه می‌کند که همه‌شان هم همدلی برانگیز نیستند.

    او شوهر متعهدی است که سعی دارد خانواده اش را در یک جامعه پدرسالارانه نگه دارد. بعد از آن پیش فرض اولیه حق به جانب بودن نادر، بعد از اینکه همسرش تصمیم می‌گیرد که باید پدر مبتلا به آلزایمر او را ترک کنند، معادی با لایه‌هایی از عشق رنج‌آور که هرگز یاد نگرفته چطور آن را ابراز کند، به لجبازی این کاراکتر لایه‌های بیشتری می‌بخشد.

    فیلمنامه فرهادی راحتی «بر حق بودن» را از نادر می‌گیرد و او را به سوی ابهامات اخلاقی سوق می‌دهد. در این لحظات پرفشار است که بازی معادی به ما اجازه می‌دهد ناهنجاری‌های شناختی کاراکتر او را کشف کنیم. هر چقدر شرایط بیشتر از کنترل نادر خارج می‌شود، معادی بیشتر به لبه‌های پیچیده کاراکترش می‌چسبد. هر چقدر تصمیم‌گیری در مورد بخش اخلاقی داستان سخت‌تر می‌شود، بیشتر می‌شود آن ضرورتی را که معادی برای اولین بار قرار است راه حلی برایش پیدا کند، تحسین کرد.